امروز : ۶/ مرداد /۱۴۰۳ - ساعت ۱۱:۲۸

جدیدترین خبر ها

تبلیغات

پر بازدیدها

از زحماتی که برای موحد کشیدم پشیمانم/ موحد به سادات امامزاده نورالدین هم رحم نکرد / با طلحه ملاقات نکن

همکلامی بدون برخی تعصبات احساسی با طلبه ها بویژه طلبه های جوان در بخش سیاست، تجربه شیرینی است که این بار در مصاحبه با یه طلبه خوش پوش، مودب ، باوقار ، خندان و البته دلسوز و دغدغه مند حوزه انتخابیه کهگیلویه بزرگ در دهدشت تجربه کردم.

او را سال های سال می شناسم، آرام – آرام و آرام. طلبه ای که سطح سه حوزه را در کنار درس خارج فقه و اصول به اتمام رسانده و خاطراتی شیرین از او به یادگار در ذهنم جاخوش کرده بود.

“سیدعلی” مصاحبه ما بعنوان یک طلبه متین و باسواد همواره برایم مقدس است، می دانستم به حوزه فرهنگ و هنر بسیار علاقمند است و از سویی شنیده بودم که برخلاف تمامی سال های گذشته، او هم به مانند بسیاری از یاران سنتی “موحد” از ” موحدشان” جدا شده و اکنون در قامت یک ” مُنتقد سرسخت” در جامعه پاسخگوی سوالات بیشماری از جنس درد و نارضایتی های گسترده مردمی از عملکرد چهارساله اخیر است.

“سیدعلی ولایتی نسب”، طلبه ای که جوانان کهگیلویه بزرگ او را خوب می شناسند، تسبیح در دست و لبخند بر لب، با چشمانی نگران از آنچه در چهار ساله اخیر در کهگیلویه بزرگ بر مردم منطقه اش روا شده، در ابتدای مصاحبه قول می دهد در مصاحبه ای دیگر در آینده نچندان دور، حول محور دلایل محرومیت های فراوان کهگیلویه بزرگ در دوران وکالت “سیدمحمد موحد ” در مجلس، از طریق پایگاه خبری ” راه سلام” با مردم زادگاه مادری اش گپ خودمانی بزند.

او قبل از مصاحبه با اظهار تاسف و با طرح این سوال می گوید: راستی، سرانجام سد آبریز به کجا کشید؟ از معدن فسفات چرام خبری ندارید؟ از پتروشیمی دهدشت ، سیمان تنگ سپو و آبرسانی به لیکک و چهارشهر دیگر و آبیاری دشت آبلش لنده چی؟

حاج آقا ولایتی نسب با ابراز نگرانی خود از آمارهای تکان دهنده خودکشی زنان و جوانان دیشموکی در چهارساله اخیر، دوباره اینگونه طرح سوال می کند که واقعا برای کاهش نرخ بیکاری و آسیب های اجتماعی در کهگیلویه بزرگ چرا در این چندسال کاری صورت ندادند؟ و اگر کاری داده اند چرا به مردم نمی گویند؟

او می گوید: اینها نمونه ای از صدها سوالی است که باید ما بعنوان طلبه، پاسخگوی جوانان دیارمان باشیم اما واقعیت این است که زبان مان اَلکن است از دادن پاسخ های درست.

او به سوال اول راه سلام که “موحد ” چگونه نماینده مجلس شد و شما چرا از ایشان در انتخابات حمایت کردید؟ با صداقت و بدون تَکلُف اینگونه پاسخ می دهد:

من اول از رسانه ” راه سلام ” و تیم رسانه ای آن که از اتاق فکر جوانان و باتجربه های حوزه رسانه تشکیل شده و حتما دغدغه آگاهی بخشی افکار عمومی براساس انصاف و اخلاق را دارند تشکر می کنم. بطور حتم ورود به عرصه انتخابات و حمایت از کاندیداهای انتخاباتی برای هر فرد یا تشکیلاتی، داستان های متفاوتی دارد.

ماجرای حمایت دور قبل ما از جناب حاج آقای موحد برمی گردد به شناخت ما از تشکیلات روحانیت که تحت زعامت مرحوم آمیراحمد تقوی در منطقه شکل گرفت، باتوجه به اعتمادی که مردم به ایشان داشتند و منطقه در محرومیت بسیار بسر می برد و نمایندگی و مسئولیت ها هم برای کسانی بود که اهل گچساران بودند و آن زمان حوزه انتخابیه گسترده بود و چیزی به مناطق ما نمی رسید، مترصد شدند تشکیلاتی را سامان دهی کنند، تشکیلاتی که بعلت نفوذ سادات در مناطق مختلف کهگیلویه بزرگ و حتی حوزه گچساران انسجام خاصی داشت.

اگر مُطلع باشید، سادات رضاتوفیق هم بمناسبت خویشاوندی که با همه طوایف داشتند و روحانیون مَرجعی مانند مرحوم آمیرحسین دانش پدر همسر ما در میان طیبی سردسیر و بهمئی سردسیر، مرحوم سید ذکریا یزدان پرست در بین طیبی گرمسیر ، مرحوم میریحیی تقوی بین مردم بهمیئ ، مرحوم آمیر عبدالحسین میری نیز در این مناطق، مرحوم آسید غزوان پرهیز بعنوان مُصلح در مناطق مختلف بویراحمد و باشت و باوی و همچنین روحانیون بقیه سادات امامزاده نورالدین (ع) ، امامزاده علی (ع) ، امامزاده محمود طیار(ع) و امامزاده میرسالار(ع) که روحانیون شان حرف شنوی داشتند.

بعنوان مثال مرحوم آسید زکی هدایتی ، سید بزرگوار سید ارسلان موسوی و سید حاتم جنتی که میان سادات امامزاده نورالدین (ع) صاحب نفوذ بودند، دایی شهید ما مرحوم سیدفرج کاظمی که بین طوایف تامرادی مورد تکریم بود یا مرحوم میرعبدالعلی محمودی، سیدمجید حائری و سیدعطا الله محمودی که میان سادات امامزاده محمود(ع) و همچین علمای بزرگی از سادات امامزاده علی (ع) و …..

اجمالا و اختصارا همه و همه سادات و روحانیون همچین تشکیلاتی را سرپا کردند.

بعد از مجالس متعدد که سن حقیر هم کفاف نمی داد، جناب حاج آقای موحد آن زمان طلبه جوانی بود و کسوت قضاوت را هم پوشیده بود، حتما می دانید که قضات هم آن موقع بیش از الان مورد توجه مردم بودند.

همه سادات و طلبه ها باهم یکدست و یکپارچه با تبلیغ و رایزنی و تبعیتِ مردم عالم پرور و عالم دوست خطه شریف کهگیلویه بزرگ، موحد را به مجلس فرستادند، آنچه از تاریخ آن زمان که من نبودم مسموعا شنیدم اتحاد نسبی میان علمای همه سادات با اندکی مخالفت باعث شده بود شوقی در دل مردم ایجاد کند.

به همین خاطر تلاش های وافری از ناحیه جناب موحد شد که بخشی از محرومیت منطقه از قبیل مشکلات در حوزه های راههای روستایی، مدارس، برق و آب مناطق را زائل کرد، این یک واقعیت و حقیقت هست که در آن دوران حاج آقای موحد زحمات زیادی را متحمل شدند و محبوبیت خاصی را برای خود بین مردم هم ایجاد کردند، حتی در تهران و مجلس سابق بعنوان یکی از مردمدارترین نماینده ها که تمام وقت خود و خانواده اش را برای مهمانداری و رفع مشکلات مردم صرف کردند که حقیقتا جا داشت مردم کهگیلویه از زحمات همسر اول ایشان که آن زمان در اوج محرومیت، دوشادوش ایشان تلاش می کردند تحت عناوینی تقدیر می کردند چرا که معتقدم زحمات خانم ها در بسیاری از جاها نادیده گرفته می شود که یکی از این بانوان، همسر مجلل حاج آقا موحد هستند.

البته بخاطر زحمات خانم اول ایشان، مردم کهگیلویه بزرگ هم از شخص موحد خوب تقدیر کردند چرا که به کَرات ایشان را مورد اعتماد دانسته و دوباره و سه باره و چندباره به مجلس فرستادند تا اینکه شرائط بگونه ای ورق خورد و با وجود شرائط خدمت، هوای بهبهان کرد.

در آن جا  مخالفت هایی براساس تعصب، علیه ایشان آغاز و طومارهایی نوشته شد که باعث شد دور بعد ایشان رد صلاحیت شوند، آن زمان که رد صلاحیت شدند بنده بعنوان طلبه جوانی که تازه از قم برگشته بودم و مُدرس دانشگاه بودم، از این نوع برخورد و ردصلاحیت بِجد ناراحت شدم بطوری که بصورت خودجوش با هماهنگی آیت الله حسینی بوشهری توانستم بعضی از علمای شورای نگهبان را ملاقات کنم و با جسارت و شهامت به اشتباه شان در مورد این سید تصریح کردم و حتی داد زدم که این کار از اساس کار درستی نبود.

برخی از این علماء تحت تاثیر سخنانم قرار گرفتند، بعنوان مثال مرحوم آیت الله یزدی را در مدرسه جامعه مدرسین بعد از درس چنان به چالش بردم که چندبار گفت اشتباهی شد – اشتباهی شد.

بگذریم ..

نوستالوژی دوران خدمت باعث گردید که اعتقاد پیدا کنم نباید موحد مُهر رد صلاحیت در پیشانی اش باشد بلکه باید با عزت سیاست را رها کند و دوران درخشانش در ذائقه ها بماند، این شد که فکر می کنم کلمه عزت را بارها در پیام هایم و مکالماتم با ایشان بکار بردم تا به دوران خوب و خوش خدمت برگردد و با انرژیک وارد شود ..

همانطور که از کلمات مان روشن هست علت همراهی ما بعد از ردصلاحیت چند موضوع بود، ۱/ استفاده از تجارب ایشان ۲/ احیاء شخصیتی که مدت ها خدمت کرد و با او بی مهری شده بود ۳/ استفاده از بَرند ایشان مقابل نماینده های دیگر استان برای خطه کهگیلویه بزرگ ….

پس تا اینجا روشن شد دلیل همراهی ما در دور یازدهم انتخابات از آقای موحد چه بوده است.

اما قدرت یکی از صفاتی است که فرسخ ها با خدمت و خدمتگذاری فاصله دارد، اهل خدمت صفاتشان روشن هست و اهل قدرت، خصوصیات شان آشکار می باشد، ما بعنوان یک طلبه نگاه مان به سیاست نگاه خدمت به مردم بوده و هست و قدرت مداری و غُرش های قدرت طلبانه را مطمئنا بر نمی تابیم.

همانطور که مُطلعید، در روایات هم آمده، صدارت طلبی و ریاست خواهی در نگاه اهل بیت علیهم السلام مذموم هست، اهل قدرت حلاوتش را بر اهل خانواده و فرزندان و دوستان ترجیح می دهند، چه شاهانی که در تاریخ پا روی فرزندان و نزدیکان شان گذاشتند از ترس اینکه نکند تاج و تخت و قدرت مان را بِربایند، نگاه به خدمت وقتی تغییر پیدا کند اینگونه می شود، وقتی نگاه خدمتگذاری به مناصب داشته باشیم کسی پیدا شود داعیه خدمت داشته باشد دو دستی تقدیم ش می کنیم ولی اگر نگاه و نگرش بجای خدمت، قدرت باشد – عقیم هست و پدر و پسر را نمی شناسد.

از زحماتی که برای موحد کشیدم پشیمانم 

متاسفانه مدت اندکی که از دوران حضور جناب موحد در مجلس یازدهم گذشت، بنده متوجه شدم بجای خدمت، قدرت را برگزیدند و سیاست نزدشان عقیم شده، عکس العمل هایی از ایشان راجع به شخص خودم صورت گرفت که متوجه شدم مرا به منطقه کشانده اند که در نگاه مردم، خوارم کنند،با وجودی که از ظرفیت ها و توانمندی هایم واقف بودند، بگونه ای مهار تحقیر به گردنم آویزان کردند که هر وقت بخواهند مرکب راهواری باشم برای سوء استفاده های شان.

متاسفانه در این نگرش شیطانی، کسانی معاضدت می کردند که بعدها نام شان را هم اظهار می کنم ولی از آنجا که خوی آزاد اندیشی و حُریت دارم زیر بار نرفتم و اداره و تشکیلات و هرچه خود بافتم را رها کردم چرا که از زحمات خودم و تلاشهای خودم پشیمان شده بودم.

با طلحه ملاقات نکن چون مثل گاوی شده و شاخ هایش دور گوش هایش چرخیده

یاد این جمله حضرت امیر(ع) افتادم که وقتی ابن عباس می خواست به دیدار طلحه برود و او را نصیحت کند حضرت امیر (ع) به او فرمود “ولا تلقین طلحه فانها کثورعاقر قرنه “، با طلحه ملاقات نکن چون مثل گاوی شده، شاخ هایش دور گوش هایش چرخیده (کنایه از عجیب و غریب شدن طلحه بخاطر قدرت طلبی و دنیا خواهی) …..

خیلی از مدت ها از کرده های خودم برای آقای موحد پشیمان شده بودم چون ما را که آن همه زحمت کشیده بودیم تا او به مجلس برود، بعنوان رقیب درون گروهی می دیدند و کارشکنی های متعددی می کردند، بعنوان مثال تنها ستاد برای رییسی را برادرم در بخش سوق زده بود طوری که در شیراز، آقای مهندس افشانی را وادار کرده بودند من را که گزینه اداره کل بودم حذف کنند چون خودشان و دوستان شان با آقای شیخ روحانی بودند، ما هم گفتیم عیب ندارد، ما اینگونه فکر کردیم که چون دور دوم آقای شیخ روحانی هست اینگونه با ما برخورد می کنند ولی جناب موحد بخشداری را به یکی از فامیل های خود داد، خلاصه دایره را تنگ کردند، خدمت را تبدیل به قدرت کردند و دایره قدرت مضیق کردند به یک تیره خاص و قطعا با این رویه سازگار نبودم، شما هم باشید با توجه به شناخت دینی و علمی که از شما و خانواده تان سراغ دارم تاب و تحمل نمی آورید و برآشفته می شوید.

به سادات امامزاده نورالدین هم رحم نکردند 

البته همه دوستان از دروغ و وعده و وعیدهای بیجا که بعضا برعکس صورت گرفته ناراحتند، تصورم این هست که نگرانی بقیه دوستان با نگرانی های مقدس ما اندکی متفاوت هست چرا که ارزیابی های بنده بگونه ای بود که تمام مسائل را باهم می دیدم ولی دوستان “بغض من اساء الیها ” داشتند، وقتی مورد بی مهری قرار گرفتند همه رفتند و دارند می روند ولی ما بغیر از بی مهری ها به مثابه یک رقیب و دشمن دیده می شدیم بگونه ای که بعنوان مثال سادات امامزاده نورالدین (ع) که همه منسوبین به بنده اند و اجماعی هم همراهی کردند برعکس هرکجا قرار بود رشد کنند با آنها برخورد می شد یا کسانی در لنده با من خویشاوندند با آنها بغض آمیز برخورد شد، هرجا بنده راهی داشتم سد پیشرفت ش می شدند حتی اگر دوستی داشتم که بو می بردند دوست بنده هست لطمه خورد، خودم را هم با شایعات و ….غیره که دلزده کردند، بگونه ای که حتی چند تماس از دفتر مقام معظم رهبری داشتم که شرح ماوقع تکمیلا بنویس و هنوز ننوشته ام و اول انتخابات را تسویه کنیم و بعد شرح ماوقع را بنویسم و بفرستم.

پایان مصاحبه اول………… نهم آبان ماه ۱۴۰۲ / راه سلام

 

لینک کوتاه :

اشتراک گذاری در :

7 پاسخ

  1. خدا راشکر که خودتان اخوندل وسادات افتادین به جون هم که ریشه همدیگر اساقط بکنید

    1. جناب ولاینی عزیز اسم هایی که از این عزیزان بردید هیچ کدام برای امامزاده کاری نکردن جناب سید حیدر رضوانی معظم چند سال برای این سادات زحمت ها کشیده است ولی اینقدر شماها قدر نشناس هستید که اسمی از این بزرگوار نبردید و فکر نکنم دین و ایمانی هم داشته باشید اخوند غیبت مردم را میکند بدرد چی میخورد

  2. سلام این انسان دربین سادات نورالدین جایگاهی ندارد تمام کسانی که نام برده همگی هنوز همراه موحد هستن ایشان چه کاره بود که زحمتی کشیده باشد ولی وقتی کسی رامعرفی می کنند جهت مدیریت از فیلتر امنیت باید رد شود اگر تاید صلاحیت نشد یعنی مقبول حکومت نیست تقصیر موحد است شما آخرت ودنیای خودرا به خاطر پست فروختی مغرضین که از ترس انتخاب موحد شبانه روز دست ازتهمت بر نمی دارند اما کور خواندن

  3. سلام… موحد هیچ وقت ارزشی برای سادات امامزاده نورالدین قائل نبوده و نیست. موحد یک جلاد، یک ظالم، یک خیانتکار است.

  4. سلام کاش همه مثل شما فهیم بودند وبا پیروی کورکورانه آینده این منطقه محروم را به این گرگ پیر نسپارند

  5. به آقای ولایتی بگید کی ……………. فارغ شد که فعالیت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بکنه؟
    ایشون جز اینکه به کسیکه …………….هست به چیزی توی شهرستان کهگیلویه معروفه مگه؟
    به ایشون بگید بره جایی صحبت از توانمندی بکنه که نشناسنش و‌ ندونن چه پیشینه ای داره و‌ کار و زندگیش چی بوده و چی هست.
    تقصیر موحد هست که به امثال ایشون اهمیت و شخصیت داد که الان براش شاخ شدند و‌گنده تر از دهنشون حرف میزنند.
    الان که پشیمون هستی هم بخاطر اینه که خودتو شرحه شرحه کردی تا یه پست بهت بده و چون میدونست چی هستی زیر بار نرفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اخبار مرتبط